.

.

وبلاگ شخصی محمود عنایتی،دانشجوی کارشناسی فیزیک دانشگاه قم
ایمیل مدیر : mahmooden68@yahoo.com

» بهمن 1393
» مهر 1393
» بهمن 1391
» دی 1391
» آذر 1391
» آبان 1391
» مهر 1391
» شهريور 1391
» مرداد 1391
» تير 1391
» خرداد 1391
» ارديبهشت 1391
» فروردين 1391


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 7
بازدید هفته : 14
بازدید ماه : 103
بازدید کل : 2684
تعداد مطالب : 72
تعداد نظرات : 98
تعداد آنلاین : 1

حدیث

RSS
آموزش تعاملی
نویسنده محمود عنایتی تاریخ ارسال چهار شنبه 26 مهر 1391 در ساعت 8:39

هی ما میخوایم سر کلاس حواسمون به استاد و درس باشه!

ولی نمیزارن!

کیا؟؟؟

همین بعضی از اساتید محترم!

بس که زیبا!!! و جذاب!!! درس میدن و آدم رو سر حال میارن!

اصلا آدم سر کلاسشون احساس خواب آلودگی و بی حوصلگی نمیکنه!

کلا همه چی آرومه!

بابا یارو تا حالا فقط یه بار آزمایشگاه داشته!حالا آوردنش واسه تدریس الکترونیک!

من هم که میدونید،سر کلاس حوصلم سر بره بیکار نمیشینم!

اینم شد،آخر و عاقبت یه جلسه ما...

میبینید چه ساده و بدون ریاضی کاری،یه مدار رو توضیح دادم؟!

به نظر خودم(و اکثر بچه های کلاس)،این طرح از اون چیزایی که استاد میگفت،کاربردی تر و قابل فهم تره!

باید یه نسخشو بفرستم واسه وزارت علوم تا  ازش واسه بیان مفاهیم و آموزش تعاملی الکترونیک استفاده کنن!

.:: ::.
مقایسه
نویسنده محمود عنایتی تاریخ ارسال چهار شنبه 12 مهر 1391 در ساعت 9:12

شما از کدوم دسته از آدم ها هستید؟

از اونایی که همیشه تو کارا خودشون رو با بهتر از خودشون مقایسه میکنن،یا از اونایی که خودشون رو با پایین تر از خودشون مقایسه میکنن؟

با اینکه به نظرم خیلی بده و مانع پیشرفت آدم میشه و ... ولی من جزو دسته ی دومم!!!

چرا بعضی از ماها اینطوری هستیم؟!

شاید به خاطر اینکه ضعفای خودمون رو بپوشونیم!

یه جورایی میخوایم  خودمون رو گول بزنیم که،"نه من اگه این کار رو هم نتونستم انجام بدم باز از خیلیا بهترم،از ... که دیگه بهترم که حتی نتونست تا نصف همین کار رو هم انجام بده؛... که دیگه نگو،اصلا دست و پا چلفتیه!"

درسته که شاید اولش یه احساس خوب به آدم دست بده!

ولی آخرش چیزی جز عقب افتادگی نیست!!!

.:: ::.
آخ جون دعوا
نویسنده محمود عنایتی تاریخ ارسال دو شنبه 10 مهر 1391 در ساعت 17:37

کلا این دوتا با هم مشکل دارن!

همیشه دنبال یه بهونه ان تا از هم ایراد بگیرن!

داشتیم با دکتر فاضلی صحبت میکردیم که یهو دکتر بابایی(آفریدون)با گروهی از دانشجویان(که همیشه مثل جوجه هایی که پشت سر مادرشون راه میفتن،پشت استاد در حرکتن و اگه استاد برای انداختن آشغال در سطل،یک متر به راست بره،اونا هم پشت سرش میرن!!!)اومد و شروع کرد به غر زدن!

(البته این قسمت باید با تقلید صدای استاد همراه باشه تا جذاب بشه!)

بابایی: یعنی چی؟پونصد تومن حقوق مسئولیت آموزش رو میگیره،بعد یه کلاس نمیتونه پیدا کنه!

فاضلی:چی شده دکتر!!!

بابایی:کلاس ما با کلاس اقتصاد خرد!!! تداخل داره!

در این قسمت بود که در بین سر و صدای بابایی،دکتر معظمی(رئیس مذکور آموزش)از اطاقش بیرون اومد و بدون توجه به دکتر بابایی رفت به طرف کلاسا!

بعد از چند دقیقه برگشت و خیلی ضایع و دور از شخصیت استادی گفت:

برو کلاس 2003 خالیه!

بابایی:خب من دانشجوها رو از کجا پیدا کنم!همشون رفتن!

معظمی:همشون تو کلاس منتظر شما هستن!(دانشجوهای خوشحال از تعطیلی کلاس رفته بودن و تو اتوبوس به امید رهایی از کلاس نشسته بودن که دکتر معظمی رفته همه رو پیاده کرده و برده سر کلاس!!!)

بابایی: چرا از همون اول کارتون رو درست انجام نمیدید!

معظمی :شلوغش نکن دکتر،برو سر کلاست!!!

بابایی: درست حرف بزن

معظمی:مگه تو درست حرف زدی!!!

...

آقا ما مات و مبهوت از این رفتار بچه گانه اساتید،از یه طرف میخواستیم که گوشی رو دربیاریم و یه کلیپ جنجالی رو ترتیب بدیم!از طرف دیگه میترسیدیم که آتیش دعوای اونا دامن مارو هم بگیره و با درخواستمون مخالفت کنن!

پس سر در جَیب مراقبت فرو برده و از محل گریختیم!

اینجاست که میگن:

"استاده داریم!!!"

.:: ::.
تلخ شیرین
نویسنده محمود عنایتی تاریخ ارسال شنبه 8 مهر 1391 در ساعت 15:53

پارسال هم همین درسو داشتم؛

مکانیک کوانتومی رو میگم!با دکتر فاضلی بود!

قبلا ذکر خیرشون رو واستون نوشتم!

راستش خیلی سرش میشه!ولی مشکل اینجاست که اونقدر چیز بلده که نمیتونه درست و سازماندهی شده به بقیه منتقلشون کنه!

ترم قبل که من این درسو  باهاش داشتم،بعد از چهار جلسه تصمیم به حذفش گرفتم!(البته بماند که این ترم،یه درس بهش دادن که دیگه نمیتونم حذفش کنم!)

امروز بعد از دو ساعت کامل نشستن سر کلاس الکترو دکتر فاضلی! رفتیم واسه کوانتوم!

با اینکه قبلا هم با دکتر رزمی نسبیت داشتم،و کم و بیش با درس دادنش آشنا بودم،فکر نمیکردم که اینقدر زیبا کوانتوم رو واسمون بگه!

اصلا با جلسه های دکتر فاضلی قابل مقایسه نبود!

با اینکه ایشون هم دو ساعت کامل درس دادن ولی من که خستگی کلاس اولم هم در رفت!

یعنی شیرینی بحث کوانتوم مکانیک رو کاملا به نمایش گذاشتن!

با اینکه دوست دارم ولی چون وبلاگ تخصصی نیست نمیتونم خلاصه مباحث کلاس رو بنویسم!

فقط همین قدر بگم که:

وقتی تعدادی فوتون رو به یه صفحه دارای دو شکاف میتابونیم،یه طرح تداخلی به صورت نوارهای تاریک و روشن،اونور صفحه و روی پرده تشکیل میشه(بهش میگن آزمایش دو شکاف یانگ،که نشون میده که نور یه نوع موجه)!حالا اگه با یه فوتون این آزمایشو انجام بدیم،باز هم این اتفاق میفته(این یعنی اون یه فوتون از هر دو سوراخ رد شده)!!!!!!!!

نکته ی خیلی جالب اینجاست که وقتی سعی میکنی ببینی که فوتون از کدوم سوراخ عبور کرده،دیگه این اتفاق نمیفته(یعنی مثل اینکه فوتون بفهمه که شما میخواید پیداش کنید و دیگه این کارو تکرار نکنه)!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

ولی کوانتوم،خیلی راحت این قضیه رو توضیح میده!

من که کف بر شدم!شما هم اگه شدید که بهتون تبریک میگم!اگر هم نشدید،مشکل خودتونه!یه مقدار مطالعه آزاد کنید تا شما هم مثل من کیف کنید!

.:: ::.
اندر حکایت درس خوانی ما!
نویسنده محمود عنایتی تاریخ ارسال دو شنبه 3 مهر 1391 در ساعت 9:17

به اصطلاح این ترم میخواستیم درس بخونیم!

ولی انگار از همین اول ترم،سایت بازی ما شروع شده!

تا یه وقت اضافه پیدا میکنیم فرطی میپریم تو سایت!

اصلا تقصیر اساتیده که نمیان و وقت اضافه به ما میدن!

شایدم تقصیر مسئولینه که وایرلس کتابخونه رو راه نمیندازن که ما هم به درس و مشقمون برسیم،هم به اینترنتمون و به قول معروف،نه از دنیامون بمونیم و نه از آخرتمون!!!

خلاصه،هر چی که هست،مطمئنا تقصیر ما که نیست!خب چی کار کنیم؟بدون اینترنت که نمیشه زندگی کرد!

میشه؟؟؟!!!

.:: ::.
وقت اضافه
نویسنده محمود عنایتی تاریخ ارسال پنج شنبه 30 شهريور 1391 در ساعت 13:10

نمیدونم چرا چند وقته که یه جوری شدم!

هر چی برنامه میریزم،بهم میخوره!

وقتی فکر میکنم میبینم کلی وقت اضافه دارم،ولی همیشه دارم وقت کم میارم!

قبلا نصف روزهام رو پای تلویزیون و کامپیوتر بودم!ولی الان هر چی سعی میکنم که به کارام برسم نمیتونم!

نمیدونم چی کار کنم...

.:: ::.
اولین جلسه
نویسنده محمود عنایتی تاریخ ارسال سه شنبه 28 شهريور 1391 در ساعت 14:17

من معمولا عادت ندارم که روزای اول بیام دانشگاه؛ولی این ترم قصد داشتم که از روز دوم سوم به بعد(که فکر میکردم اولین روزاییه که اساتید ممکنه بیان سر کلاسا)بیام!

شنبه(25 شهریور و اولین روز شروع دانشگاه) یکی از بچه ها بهم زنگ زد که کجا بودی؟دکتر فاضلی اومد سر کلاس و دو ساعت تمام درس داد!

ما رو میگی،کفمون برید!آخه روز اول دانشگاه و این کارا؟!!!

خلاصه که از ترسم این چند روز رو اومدم دانشگاه ولی از شانس ما تو این چند روز هیچکدوم از کلاسا تشکیل نشده بود!!!

تا امروز که اولین جلسه ی کوانتوم تشکیل شد و در کمال ناباوری،دکتر رزمی اومد سر کلاس!

مثل همیشه تنها چیزی که با خودش آورده بود،یه دونه گوشی موبایل بود؛حتی یه ساعت هم به دستش نمیبنده و بیاد که هر از چند گاهی نگاهی بهش بندازه و بدونه کلاس رو کی تموم کنه!

امروز که ما رو تا ساعت 10:15 نگه داشت و هر چی تو دلش بود ریخت بیرون(نزدیک 20 تا کتاب معرفی کرد!

این ترم خدا عاقبت مارو با این اساتید به خیر کنه!!!

.:: ::.
دانشگاه
نویسنده محمود عنایتی تاریخ ارسال یک شنبه 26 شهريور 1391 در ساعت 8:51

بالاخره بعد از چند ماه بازم اومدیم دانشگاه

الان از خوشحالی در پوست خودم نمیگنجم!

خیلی دلم واسه یونی تنگ شده بود؛واسه کلاسای خسته کننده،استادای سخت گیر،غذاهای مزخرف...

کلا همه چی خوبه!!!

.:: ::.
واسه دل خودم
نویسنده محمود عنایتی تاریخ ارسال یک شنبه 12 شهريور 1391 در ساعت 12:35

فکر کنم از آخرین مطلبی که اینجا نوشتم خیلی میگذره؛شاید یکی دو هفته؛

دلم واسه نوشتن تنگ شده!نه به اندازه ی یکی دو هفته،به اندازه ی چند سال،اون سالایی که هیچ جایی برای زدن حرفام نداشتم!

خیلی بده که وقتی یه نگاه به پشت سرت میندازی نتونی یه رد از خودت پیدا کنی؛یه نوشته؛یه نامه؛یه دفتر خاطرات.اکثر عمر من تا حالا اینجوری گذشته!

ولی حالا که یه جایی رو پیدا کردم که حرفامو بزنم،دوست دارم که از ثانیه،ثانیه ی وقتم استفاده کنم؛میخوام هرچی تو دلمه بریزم بیرون؛حتی اگه هیشکی نخوندشون؛

دیگه واسم مهم نیست که مردم تا یه نگاه به وبم میندازن  و میبینن که مثل بقیه عکس و جمله های باحال ندارم،بیخیال بشن و برن بیرون؛

واسم مهم نیست که حوصله ی مردم از خوندن نوشته هام سر بره!

بالاخره یکی پیدا میشه که مثل خودم فکر کنه و وقتی نوشته هام رو میخونه احساس کنه که یکی مثل خودش داره اینا رو مینویسه!

دیگه میخوام واسه دل خودم بنویسم!میخوام واسه دل خودم زندگی کنم نه واسه مردم!

.:: ::.
حق و حقوق...
نویسنده محمود عنایتی تاریخ ارسال شنبه 21 مرداد 1391 در ساعت 14:22

دیگه شورشو درآورده!

گفته بود 20 تیر میدم!الان 21 مرداده هنوز مارو الاف کرده!

نمیگه ما هم مشکل داریم و منتظریم!

شیطونه میگه برم...

آخه بد بختی کاری هم نمیتونم بکنم!

قانون طرف ما نیست!

یعنی تمام و کمال حق رو داده به اون،که هر وقت خواست بده!!!

...

نمره رو میگم!

استاد گران مایه ی ما هنوز که هنوزه نمره ها رو نداده!

به اصطلاح ایشون رئیس آموزش دانشکده هم هستند!

نمیدونم چرا یه قانون نمیذارن که اساتید رو مقید کنن که تا یه تاریخی نمره ها رو بدن؟

خب ما هم آدمیم به خدا...

 

.:: ::.
عناوین آخرین مطالب بلاگ من



.:: Design By :